شب قدر و پیدایش سادهترین شعر دلها در دیوان زندگی…
شب قدر و آرامش چشمان بیدار در قلب نیمهشبهای خوابزده…
شب قدر و دوباره به یاد آوردن بزرگی خداوند در جوشنهای کبیر و رکعتهای صدگانه سجود بر آستان بیمنت معبود.
شب قدر و یادآوری قدر ندانسته فطرتهای پاک بشر با بَلَم زمزمههای العفو، در اقیانوس مواج دیدگانِ تر…
در این قداست بیمنتها، همه دنبال چیزی میگردند؛ به این سو و آن سو میروند تا گمگشته خویش را بیابند…
در این شب معصوم،
این سرآغاز دوباره تقدیر،
تو را سوگند
به بلندایِ قدری
که بر قامت این شب دوخته ای،
دستهای توبه کارم را مستجاب کن
و بار دیگر، در مغفرتی مقدر، یاورم باش تا خود را از سر بگیرم.
التماس دعا🤲